آلوچه ی مامان و باباش

هفته بیست و هشتم کاهو چینی ما

سلام دختر خوبم خوبی عزیزم ؟ من خوب نیستم . هیچ وقت فکر نمیکردم تو وبلاگت خبر بدی بنویسم عزیزم . هفته پیش درست بعد از نوشتن پست تو وبلاگ برای نصب موکت اتاقت اومدن ، مامانی هم اومد پیشمون تنها نباشیم که یهو مامانی من زنگید ، رنگ مامانی پرید بعدم گفت که حال بابایی من خوب نیست و رفت خونه مامانیم . عزیزم نمیخوام کامل بگم چون یادآوریش هم درد آوره ، بابایی خوبم رفت . باباییم خیلی سر پا و سالم بود اصلا مشکلی نداشت صبح بیدار میشه صبحانه هم میخوره با مامانیم نعناع خشک درست میکنن ، لباساشو آماده میکنه و قرصاشو آخه عصر همون روز بلیط داشتن واسه مشهد ، بعد یهو میگه فشارم افتاده و دراز میکشه و برای همیشه چشمای مهربونشو میبنده . دخترم تو این ...
15 ارديبهشت 1393

هفته بیست و هفتم گل کلم من

سلام دردونه من چطوری عزیزدلم ؟ من اومدم با کلی خبر مامان جون ، هفته پیش یه روز با مامانی و بابایی رفتیم برات لباس خونگی و حوله و شیشه شیر و ... خریدیم . بعد جمعه هم با مامانی و بابایی و بابا رفتیم کالسکه و کریر و روروئک و ... خریدیم . جدا دستشون درد نکنه خیلی زحمت کشیدن ، تقریبا دیگه چیزی نمونده جز چند تا وسیله ریز . همش مبارکت باشه یه دونه ی من ، ایشالله به سلامت دنیا بیای و از همشون استفلده کنی و کهنه کنی عزیزم . دیگه اینکه مامانی امشب میرن مشهد با مامانی و بابایی و عمه من ، دلمون کلی براشون تنگ میشه ایشالله به سلامت برگردن . آهان اینو یادم رفت امروز میان موکت اتاق شما رو نصب کنن ، دیروز آوردن اما نصبش امروزه . مامان این روزها ...
7 ارديبهشت 1393

هفته بیست و ششم خیار گلخونه ای مامان

 سلااااااااام دختر خوشگلم چطوری ؟ کلی خبر برات دارم عزیزم . هفته پیش 2 تا از دوستای مامان اومدن خونمون و خاله هانیه برات کلاه و شال گردن بافته انقدر خوشگله که نگو تازه یه پیرهن خوشگلم برای شما خریده ، اون روز کلی بهمون خوش گذشت مگه نه عزیزم ؟ رفنم دکتر و سونو کردم شما رو دیدم عشقم 1 کیلو شدی هزار ماشالله ، اما خواب بودی و پشتت به ما بود اصلا هم تکون نخوردی . دکتر هم بهمون قرص کلسیم داد چون شما نمیذاری من ماست و شیر بخورم . یه آزمایش خون هم داشتیم که باید 12 ساعت ناشتا می موندیم خیلیییییییی سخت بود من و شما گشنه موندیم اساسیییییییییی . بعدم بابا رو بردیم دکتر برای معدش آخه خیلی دل درد داره بابا ، دکتر هم اندوسکوپی واسه ...
31 فروردين 1393

هفته بیست و پنجم من و کلم جون

سلام عزیزدلم خوبی فدای چشمات شم ؟ عزیزم امروز تولد مامانه و شما بهترین هدیه ای هستی که خدای مهربون به من داده ، خدا رو به خاطر وجود نازنینت شاکرم و امسال خیلی خوشحال تر از هر سال هستم . دختر نازم امسال تولد من با یه اتفاق خوب تقارن داره اونم اینکه عددهای انتظار واسه دیدن روی ماه شما دو رقمی شد و درست روز تولد من تا اومدن شما 99 روز مونده و 6 ماهگیمون هم تموم شد .  این خیلی اتفاق خاصیه برام و هیچ وقت یادم نمیره . راستی دیروز با بابا رفتیم کاغذ دیواری اتاقت رو سفارش دادیم امیدوارم ازش خوشت بیاد خوشگلم . دردونه من چند روزیه که حرکتات خیلی خیلی کم شده ، یعنی تقریبا هیچ حرکتی نداری . یه شب انقدر ترسیده بودم که با بابا رفتیم بیمار...
23 فروردين 1393

هفته بیست و چهارم ذرت مامان

سلام جینگیل مامان چطوری عسلی ؟ قربون قدت برم چه خبرا ؟ جیگری ماشالله قوی شدیا ، عاشق لگداتم . بابا اومد بالاخره ، برای شما یه پیرهن قرمز سوغاتی آورده ، برای من هیچی . نیومده عزیزتر از من شدیا . دیگه تکونهات از روی دلمم پیداست انقدر بامزه اس . خدا همه نی نی هارو واسه مامان باباهاشون حفظ کنه شما رو هم برای ما . به همه کسایی هم که نی نی میخوان زودی یه نی نی بده . یه دنیا بوووووووووووووووووووووووووووووووووووس . دوستت دارم دردونه ی من .
17 فروردين 1393

هفته بیست و سوم من و انبه جونم

سلام عمرم چطوری قربون قد و بالات بشم من ؟ عزیزم با غصه فراوان بابا رفت ، ما اومدیم خونه مامانی و این عید بابا نیست تااااااااااااااااااااا یک هفته دیگه . میای 2 تایی در یک حرکت خودجوش باهاش قهر کنیم ؟ جیگر من این هفته هزار ماشالله خانومی بودی واسه خودت ، فقط یه کم دل مامان رو تو مهمونی ها درد آوردی که اونم فدای سرت . خوشگل مامان هفته پیش بابا دست گذاشت رو دلم و شما یک لگد جانانه زدی فدات بشم من . انقدر بابا ذوق کرده بود ، تازه جدیدا اسم بابا رو که میگم شما لگد میزنی عزیزدلم . دختر نازم امروز حساب کردم 24 روزه که شکل ماهت رو ندیدم انقدر دلم واسه سونوگرافی رفتن و دیدن صورت ماهت تنگ شده که نگو . 26 فروردین وقت دکتر داریم عزیزم . دخ...
10 فروردين 1393

هفته بیست و دوم من و کدو کوچولو

سلام عزیزدلم خوبی کوچولوی من ؟ سال نوت مبارک ، عیدت مبارک ، میدونی عید چیه مامان ؟ عید یعنی زمستون میره و بهار میاد ، همه جا پر از شکوفه میشه ، درخت ها لباس نو میپوشن ، ما هم جشن میگیریم و مهمونی میریم و مهمونی میدیم و کلی خوش میگذره . ایشالله سال دیگه همه اینها رو تجربه میکنی ، 120 تا عید رو ببینی ایشالله عزیز دلم . حالا از خودت بگم عزیزم شما قوی تر شدی و ماشالله لگدهات محکم شده ، عزیزم خوب رشد کن و مامان رو لگد بارون کن . راستی هنوز نیومده عیدی گرفتی ها خوش به حالت . اسم شما هم تصویب شده و دیگه به اسم صدات میکنم خوشگلم ، اما تا به سلامتی دنیا بیای اینجا واسه من آلوچه خانوم یا پرنسس آلوچه ای . بابا جمعه میره مسافرت پیش بابابزرگ ...
5 فروردين 1393