من خود به چشم خويشتن ...
سلام آلوچه جونم خوبی عمرم ؟ مامان خوب نیست نمیدونه چرا ولی دیگه کم آورده . بابا رو هم دیگه کلافه کرده دلش پر غصه اس . کاش بودی. کاش مونده بودی پیشم. اي ساربان آهسته ران، کارام جانم مي رود وان دل که با خود داشتم، با دلستانم مي رود من مانده ام مهجور از او، بيچاره و رنجور ازو گويي که نيشي دور ازو، در استخوانم ميرود گفتم به نيرنگ و فسون، پنهان کنم ريش درون پنهان نمي ماند که خون، بر آستانم مي رود محمل بدار اي ساروان، تندي مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان، گويي روانم مي رود او مي رود دامن کشان، من زهر تنهايي چشان ديگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم مي رود برگشت يار سرک...
نویسنده :
مامان آلوچه
17:14