آلوچه ی مامان و باباش

هفته دوازدهم الو قطره طلا و مامان

سلام عشق هفت سانتی مامان خوبی قشنگم ؟ هفته قبل مامان رفت سونو و شکل ماه شما رو دید . عزیززززززم ماشالله چقدر بزرگ شده بودی . دکتر اول شما رو نشونمون داد بعدم صدای قلب شما رو گذاشت صداش مثله دویدن یه اسب کوچولو بود . بعدم قد و پشت گردن شما رو اندازه گرفت اما تا اومد تیغه بینی رو اندازه بگیره شما پشتت رو به دوربین کردی.حالا دکتر با اون دستگاه ضربه های کوچولو به دل مامان میزد تا شما برگردی . اگه گفتی شما چیکار کردی؟ 1- سریع برگشتی 2-برنگشتی 3-پشتک زدی 4- همون طور که پشتت به ما بود شروع کردی به قر دادن بعلههههههههههه درسته گزینه  4 . عزیزم انقدر با مامانی خندیدیم قرتی شدی رفت.  هنوزم یادم میوفته دلم برات ضعف میره عزیز...
22 دی 1392

هفته یازدهم لیمو ترش مامان

سلام گوگولی مامان چطوری ؟ خوش میگذره ؟ همه چی خوبه ؟ این هفته هم گذشت عزیزم ، یه کم سردرد و دل درد داشتم ، یه عالمه هم تهوع و ... آلوچه ی مامان فردا میرم سونو گرافی که شکل ماهتو ببینم ، خیلی استرس دارم خیلی . امیدوارم همه چی خوب باشه و رشدت نسبت به هفته ات کامل باشه . میخواستم برات کلی عکس بذارم از کادوهایی که همه به شما دادن ، اما خیلی استرس دارم و زیاد حوصله ندارم مامانی جون ، قول میدم هفته بعد برات بذارم . برم تا بیش از این انرژی منفی ندادم . دوستت دارم عزیزم خواهش میکنم خوب رشد کن و سالم و به وقتش بیا بغلم خوشگلم .
15 دی 1392

هفته دهم گوجه برغونی

سلام عزیز مامان چطوری خوشمزه ؟ این هفته هم الهی شکر به خیر و خوشی گذشت . یه خبر خوب نی نی دوست مامان دنیا اومد یه گل پسره ، انقدر ماهه ماشالله ، باید بیای ببینیش منم فعلا عکسشو دیدم اما زودی میرم از نزدیک ببینمش . شما چه خبر ؟ بزرگ شدی مامان جون ؟ این هفته مامان هر روز تهوع و ... داشت ، گناه دارم یه کم هوامو داشته باش خب ؟ این هفته خاله سرما خورده بود شدید ، واسه همین ما دو تا برای خونه مامانی ممنوع الورود شدیم . نگران نباش خاله خوشگلت خوب شده الهی شکر . مواظب خودت باش کوچولوی من . عاشقتیییییییییییییییم
7 دی 1392

هفته نهم مامان و زیتون کوچولو

سلام قربونت برم من خوبی خوشگلم ؟ این هفته هم داره تموم میشه به امید خدا ، چه خبرا مامی ؟ دکتر برای 16 دی برات غربالگری نوشت ، ایشالله همه چی خوب باشه . راستی آلوچه جونم دختر خاله مامان نی نی داره هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااا اما از شما 2 هفته کوچولو تره ، شما بزرگ تری قربونت برم . آخه شما که اندازه زیتونی مگه میشه از کسی بزرگ تر باشی؟ عزیزم به قدت که فکر میکنم قند تو دلم آب میشه . قشنگم شب یلدات مبارک باشه عزیزدلمممممممممم ایشالله شب چله بعدی بیام همینجا عکستو بذارم که تیپ زدی داری میری خونه مامانی . مامان فدای چشمای شما بوووووووووووووووووووووووس
30 آذر 1392

هفته هشتم تمشک مامان

سلام به جیگر مامان عزیز دلم خوبی ؟ این هفته خیلی زود گذشت ، ایشالله همش همین طوری بگذره شما زودی بیای بغلمون . خوشگلم فکر کنم شما هویج و انار زیاد دوست نداری باشه مامان جون نیازی به این همه شلوغ بازی نیس ، چشم دیگه نمیخورم . فردا میرم دکتر مامان جون احتمالا دکتر به سری آزمایش برای اطمینان از سلامت شما میده . راستی یه سوال آلوچه جونم چرا انقدر پرتقال دوست داری ؟ مامان چیزای مختلف بخواه ، آخه من چقدر پرتقال بخورم . نکنه هوای باباتو داری ؟ نمیخوای زیاد به دردسر بندازیش ؟ آره ؟ بله دیگه باید حدس میزدم وقتی همه عادت های غذائیم مثله بابا شده معلوم شما طرفداره بابایی . قربونت برم من مواظب خودت باشیا  عشقه منی ...
24 آذر 1392

هفته هفتم بلوبری ما

سلام گل 1 سانتی متری من چطوری عزیزم ؟ 2 شنبه رفتم سونوگرافی مامان جون ( سونو گرافی آتلیه شما نی نی هاس ) عکس شما رو دکتر نشونم داد ، قربونه قد و بالات برم عزیزم اولین عکس تکی تو انداختی ، خیلی خوش عکسی عزیزم خیلی دکتر گفت قلب شما میزنه اما نذاشت من بشنوم اما مامان جون هفته قبل اتفاق های بد هم افتاد همش قطره های قرمز ، همش اشک مامان این قطره ها خیلی بدجنسن هر وقت دیدیشون محکم تر دل مامان رو بچسب ، قول بده ! دکتر برای اخراج این قطره ها از پیش من و شما یه سری آمپول داد. شما رو سپردم دست خدا ، جاتو محکم بچسب . راستی مامان جون این عکسته اون کوچولو سفیده شمایی ، اون سیاه که پشت شماس ساک بارداریه بند انگشتی من ساک به...
15 آذر 1392

هفته ششم مامان و بابا و دونه انار

سلام عزیزدلم چطوری خوشگل من ؟ دیدارمون داره نزدیک و نزدیک تر میشه ، هوراااااااااااااااااااااااا 2شنبه تولد بابایی بود ایشالله 120 سال زنده باشن و سال دیگه شما کادوشون رو بدی ، شما اولین نوه از سمت مامانی قشنگم . بابابزرگ و مامان بزرگ اومدن تهران و دیشب خونه عمه بودیم و کلی خوش گذشت . دونه انار خوشمزه من دوستت داریییییییییییییییم . راستی آمپول ها تموم شد ولی هنوز قرص ها ادامه داره .  یه خبر خوب نی نی دوست مامان همین روزا دنیا میاد و میپره بغل مامان و باباش ، ایشالله دنیا اومدن شما آلوچه جونم . این هفته یه خطر خیلی بزرگ از من و شما گذشت ، الهی شکرت که نی نی ام هیچیش نشد . هفته بعد میام و از صدای قلبتو و دیدن روی ماهت مینوی...
6 آذر 1392

هفته پنجم عاشقانه های من و شما

سلام آلوچه ی خوشمزه چطوری مامان جون ؟ جات خوبه ؟ مامان دیگه سرکار نمیره همش داریم 2 تایی استراحت میکنیم دکتر کلی آمپول و قرص داده ، گفته همش استراحت کنیم آلوچه این ماه کلی از دوستام مامان شدن خدا رو شکر ، بگو ببینم تو دست اون نی نی ها رو گرفتی آوردیشون یا اونا دست شما رو گرفتن ؟ کوچولوی من این روزا همش خوابم میاد و بعضی وقتا دلم درد میگیره ، راستی جات خوبه ؟ دونه سیب من ، دکتر 11 آذر وقت سونو داده تا من شما رو ببینمو صدای قلب خوشگلت رو بشنوم بابا کلی تو خونه کمکم میکنه ، یه عالمه هم خونه مامانی میریم ، بابایی هم کلی خوراکی خوشمزه برامون میگیره دوستت دارم عزیزم جاتو سفت بچسب و خوب رشد کن مامان و بابا عاشقتن   ...
28 آبان 1392

دوست داشتنی ترین خط کمرنگ دنیا

سلام عزیز دل مامان خوش اومدی نور چشم من دیروز رفتم 2 تا بی بی چک خریدم مامان جون موقع تست فقط به خدا میگفتم اگه صلاحه  کلی امام حسین رو صدا کردم ( آخه ماه محرمیم آلوچه من ) اصلاً هم بی بی رو نگاه نمیکردم یعد یهو دیدم بعلههههههههههههههههههههههههههه شما ساعت 18:40 تاریخ 1392/8/19 ابراز وجود کردی  بعد یهو شک کردم  اینم بعدیش ساعت 19:00 همون روز الهی دورت بگردم عزیزممممممممممممممممممم بعد بابا اومد خونه رفتیم آزمایشگاه  جوابش و 12 شب دادن الهی قربونت برم 4 هفته اس تشریف آوردی از این به بعد میام هر هفته برات مینویسم فعلا مامانی ، کمر درد و سر درد خیلی اذیتم میکنه اما جای شما خوب با...
20 آبان 1392

همچو خامشان بسته ام زبان حرف من بخوان از اشاره ها

آلوچه جون امروز دلم میخواد برات بنویسم اتفاق خاصی نیوفته هیچیه هیچی اما دلم هواتو کرده میدونی خدا رو شکر حالم خوبه دیگه نه از بی تابی خبریه نه از گریه و نه از غصه گوش شیطون کرررررررررررررررررررررررر من که خوبم تو هم خوبی عزیزم مطمئنم خوبه خوبی هر وقت خواستی بیا هر وقت ، خدا به موقعش توی کوچولو رو میذاره رو بال فرشته ها ، فرشته ها هم میان شما رو میذارن تو دل مامان این روزهای خوب هم خیلیییییییی نزدیکه خیلی دوستت دارم قشنگم هر وقت اومدی قدمت روی چشم من و بابا ( اما به عنوان این پست دقت کن مامان جون ) عجله نکنیا بازم میگم من و بابا خیلی شما رو دوستت داریم ...
8 آبان 1392