هفته بیستم طالبی شیرینم
سلام گل دخترم
چطوری نازدونه ؟
عحب هفته ای بود این هفته عزیزم ، اولاً که مبارکه به نیمه راه رسیدیم 2 تایی ، ایشالله بقیه اش هم به سلامتی بگذره خوشگل من .
گل نازم چهارشنبه مامان کمردرد عجیبی گرفت و کلی از درد گریه کرد بابا هم زودی ما رو رسوند بیمارستان ، دکتر اول فکر کرد خدایی نکرده خدایی نکرده شما داری زود تشریف میاری ، اما بعد از آزمایش متوجه شدیم که نه اینجوری نیست و احتمالا کلیه مامان مشکل پیدا کرده ، خلاصه بیمارستان بستری شدیم و پنج شنبه توی سونوگرافی مشخص شد که بله شما جا کم آوردی و داری به کلیه مامان فشار میاری و کلاً کلیه راست مامان رو مسدود کردی ، دستت درد نکنه آخه فدای هیکل نیم وجبیت برم من تو دل مامان این همه جا به کلیه من چی کار داری؟
خلاصه دکترا گفتن طبیعیه و برای بعضی خانومها تو بارداری اتفاق میوفته و مامان باید این درد وحشتناک رو تا اخرش تحمل کنه ، خلاصه جمعه مرخص شدیم ولی تو بیمارستان واقعا اذیت شدیم تازه مامانی هم پنج شنبه تولدش بود اما بنده خدا تو بیمارستان پیش من و شما بود .
جمعه هم به محض اینکه پامون به خونه رسید من سرما خوردم شدید و به خاطر وجود گل شما هیچ دارویی نمیتونم بخورم و بازهم باید تحمل کنم .
فکر کنم بهشت داره یواش یواش میاد زیر پام ( شوخی میکنم بهشت من شمایی شما تمامه زندگی منی )
یه چیزه بامزه بهت بگم دخترم ، توی سونو شما تکون نمیخوردی اولش اما یهو شروع کردی صورتتو میخاروندی انقدر بانمک بوددددددد . قربونت برم که هردفعه میرم سونو یه شیرین کاری میکنی .
تازه خاله یه کم باهات قهر بود چون مامان رو اذیت میکنی اما مامان وساطتت کرد بازم آشتی شدین .
همه این مدت میگفتن خب خدا رو شکر که نی نی سالمه ، منم از تعجب شاخ در میاوردم که با اومدن شما من دیگه اولویتی ندارم و همه میگن خدا رو شکر که خانوم کوچولو سالمه .
عزیزدلم گل 19 سانتی متری من عسلم خواهش میکنم یکم اونور تر بشین کلیه مامان صندلی نیس که
دوستت دارم بیشتر از همه کس و همه چیز
فدای سرت که هر بلایی سرم میاری
تو خوب باش منم خوبه خوبم