هفته سی ام من و کلم برگ جون
سلام نفسم
خوبی قشنگم ؟
عزیز دلم هفته سی ام هم تموم شد و چیزی به اومدن شما نمونده ، میدونم دختر صبوری هستی و این چند هفته باقیمونده رو هم صبر میکنی و به موقع میای . عزیزم پرده اتاقت هم نصب شد و دیگه همه چی کامل کامله . دست مامانی بابایی درد نکنه سنگ تموم گذاشتن بگذریم که هنوزم برات چیزای جدید میخرن و هرچی میگم مامان همه چی داره نخر دیگه ، گوش نمیکنن . نوه اولی دیگه منم نوه اول بودم عزیزم نوه اول بودن خیلی کیف میده .
راستی رفتیم برات چند دست لباس بافتنی هم سفارش دادیم که تا 20 خرداد آماده میشه ، خیلی خوشگلن ایشالله آماده که بشن دیگه همه رو برات میچینم و عکس هاشو میذارم که یاذگاری برات بمونه دردونه من .
عسلم چرا انقدر حرکتهات کمه یعتی انقدر خانوم و آرومی ؟ هفته پیش رفتیم دکتر و سونو هم رفتیم آخه بابا حواسش نبود داشت راه میرفت یه کم خورد به شما ، الهی شکر حالت خوب بود و لالا بودی یه دستت روی پیشونیت بود و یه دستت زیر لپت ، یه پاتم چسبونده بودی به دیواره دل من و آماده بودی واسه لگد زدن ، بزن عزیزم که من کیف میکنم . دکتر آزمایش و سونو رو دید و گفت که الهی شکر همه چی خوبه و ویزیت هامون باید بشه 2 هفته یک بار .
خیلیییییییی مواظب خودت باش .
خیلی دوستت دارم خوشگل من .